پس از یک برخورد داغ، کون یک همکار به زمین بازی نهایی تبدیل شد. او با یک پوزخند شیطنت آمیز، با انگشتش مسخره می کرد و میل آتشینی را در درونش شعله ور می کرد. انگشتانش می رقصیدند، هر اینچ را کاوش می کردند، در حالی که چشمانش هرگز از چشمان او خارج نمی شدند و به شهوت اولیه آنها دامن می زدند.