ویکی والکیری، نوجوانی مو قرمز که مطیع و فداکار است، در انتظار تنبیه اربابش است. او به او دستور می دهد که در کنار ماشین زانو بزند و الاغ سفت او را آشکار می کند. ویکی با مشت زدن، عق زدن و نفوذ لذت شدیدی را تجربه می کند و نقش او را به عنوان یک برده در آغوش می گیرد.