خواهر دخترم که روی کاناپه گرفتار شده است، با بدن تنگش مرا مسخره می کند. من نمی توانم مقاومت کنم و به زودی او عمیقاً مرا می مکد. بدن کوچکش در حالی که به سختی لعنتی می شود، زیر من تکان می خورد، ناله هایش اکو می شود. این لعنتی واقعیت یک رویا است که به حقیقت پیوسته است.