دستیار مو قرمز، ویکسن، خسته از خواسته های مداوم رئیسش، تصمیم می گیرد او را اغوا کند. او به طرز ماهرانه ای او را به صورت شفاهی خوشحال می کند، سپس همه آنها وارد می شوند و بدن یکدیگر را کاوش می کنند. رئیس مشتاقانه به او نفوذ می کند و ویکسن مشتاقانه آن را می پذیرد و به پاداش صورت می رسد.