ناتاشا وایت، زیبایی عجیب و غریب، از کاناپه ریخته گری بازدید می کند و عصبی بودن خود را در چشمانش منعکس می کند. او مشتاق است که راضی کند، لباس هایش را می ریزد و یک دم دستی پرشور انجام می دهد. عمل شدید با یک لعنتی وحشیانه آشکار می شود و به یک پایان نامرتب و رضایت بخش ختم می شود.