نامادری جودیت با الاغ بزرگ و سینه های پر جنب و جوش خود را نشان می دهد و من را اذیت می کند. دوستم به ما می پیوندد، چشمانش به جودیت است. من فراموش می کنم که آنها یکدیگر را برهنه می کنند، ناله های آنها اکو می شود. من رها شده ام، یک شاهد خاموش برای برخورد داغ آنها.