کریستی لاو، یک تازه وارد تازه کار، هوس می کند که الاغ تشنه اش را آب دهد. او مشتاقانه به لیسیدن شهد آبدار خود می پردازد و یک جوشانده فوران می کند که خشکسالی کالیفرنیا را حل می کند. این ضیافت مقعدی منجر به یک لعنتی وحشیانه و پاشیده با یک گل میخ سیاه خوش شانس می شود.